به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از آرش فهیم*/// چرا باید مینی سریال «عاشورا را بزرگترین محصول نمایشی تلویزیون ایران در یک دهه اخیر دانست؟
احتمالا افرادی چون من که موقعیت مهدی را چند بار دیده اند ابتدا دچار این اشتباه بشوند که مجموعه «عاشورا» تکرار بسط یافته یا به قول عامیانه آب بسته شده همان فیلم است و از خیر تماشای آن بگذرند چون رسم معمول این بوده که وقتی میگفتند فلان أثر، نسخه سریالی فلان فیلم ،است در واقع همان اثر را در شکل منبسط و طولانی شده با راش های اضافه می دیدیم اما واقعیت این است که این بار دقیقا برعکس است، یعنی «عاشور» قیامت کرده و گویی موقعیت «مهدی» فرع و حاشیه ای بر آن است اصل ماجرا در این مینی سریال اتفاق افتاده که از قضا باید آن را بزرگترین مجموعه نمایشی تلویزیون در 10 سال اخیر و بعد از «مختارنامه .دانست جالب اینکه حتی «عاشورا» از «موقعیت مهدی» هم خوش ریتمتر و دارای جاذبه تصویری بیشتری است. عاشورای هادی حجازی فر یک کلاس درس برای داستان گویی با تصویر در سینماست؛ شاید در ظاهر «عاشورا» فیلمنامه چندان پیچیده و پر فراز و نشیبی نداشته باشد اما این سریال با دستمایه قرار دادن ماجراهای واقعی و ترسیم ظریف و نکته سنج آنها توانسته دنیای در ظاهر ساده اما
بزرگ و پررنگ شهیدان مهدی و حمید باکری و سایر همرزمانشان را به تصویر بکشد. هر نما» از «عاشورا» با وسواس کم نظیری طراحی شده است طوری که به یک تابلوی زیبا و چشم نواز منجر گردیده و این تابلوهای زیبا
به گونه ای دقیق کنار هم چیده شدهاند که یک کل منسجم و نزدیک به دنیای واقعی را ثمر داده که روح نواز .است نتیجه این ترکیب خلاقانه و استادانه این است که شما آنچنان گرم و مسحور حوادث و اتفاقات درون فیلم میشوید که انگار خودتان هم بخشی از داستان و همنفس شخصیت ها هستید. چنین اتفاقی در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» هم رخ داده بود؛ خود میرکریمی در مصاحبه ای تعریف کرده بود که وقتی قصه این فیلم را نوشته بود به او خورده گرفته بودند که قصه لاغری است و به فیلم به درد بخوری از آن در نمی آید نقل به مضمون اما نتیجه همان قصه به ظاهر ،کوچک فیلم بزرگی در تاریخ سینمای ایران شد. در عاشورا هم تقریبا همین اتفاق رخ داده است یعنی روایت این اثر، بیش از آنکه در متن مکتوب و فیلمنامه نوشته شده باشد در ظهور شخصیتها رنگ بندی و فضاسازی تصاویر و حرکت دوربین سرشته شده است؛ مجموعه ای که یک آن چشم و دل مخاطب را رها نمی.کند موقع تماشای هر قسمت آرزو می کردم که ای ،کاش این قسمت تمام نشود و من از این خلسه دلچسب دراماتیک خارج نشوم.
*منتقد سینما